@article { author = {Akbary lalimi, Morteza}, title = {Enforcement of Right to Self-Determination: Opposition between Human Rights and Sovereignty of Governments}, journal = {The Judiciarys Law Journal}, volume = {80}, number = {96}, pages = {59-77}, year = {2016}, publisher = {The Judiciary}, issn = {1735-4358}, eissn = {2676-7198}, doi = {10.22106/jlj.2016.24707}, abstract = {One of the main principles in the contemporary international law is the principal of the right to self-determination which has been mentioned in many of international documents. From the historical perspective and in the formation process, this right has been just associated with colonial cases for a long time, and it has had a political concept. With regard to the evolutions in global society, this principal has been gradually written in the international documents including the Charter of the United Nations, International Covenant on Civil and political Rights, International Covenant on economic, Social, and Cultural Rights, General Assembly Resolutions, conventions and regional documents, and it has been recognized as a principle law. From the author’s point of view, the cooperation of the United Nations members in accordance with the charter of the United Nations, together with the proposal of organized guidelines and compulsory treaties are of great importance in order to omit this opposition. The present article is an investigation of different aspects of this opposition along with the explanation of cases and operational methods leading to the omission of this opposition.}, keywords = {human rights,self-determination,Sovereignty of Governments,Independent Country}, title_fa = {اجرای حق تعیین سرنوشت، تقابل حقوق بشر با حاکمیت دولت‌ها}, abstract_fa = {حق تعیین سرنوشت یکی از موضوعات بسیار مهم در حقوق بین‌الملل معاصر است که در بسیاری از اسناد بین‌المللی به آن اشاره شده است.، این حق با وجود اینکه یکی از اساسی‌ترین موازین حقوق بشری است، همچنان چالش برانگیز، مبهم و نامشخص می‌باشد. به لحاظ تاریخی، این حق تا مدت‌ها صرفاً به موارد استعماری مربوط می‌شد و دارای مفهومی سیاسی بود، اما به‌تدریج با درج این حق در اسناد بین‌المللی و منطقه‌ای، به‌عنوان یک اصل حقوقی مورد شناسایی قرار گرفت. در عین حال، اجرای این حق همچنان با موانع و محدودیت‌هایی همانند حفظ تمامیت ارضی کشورها و اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها و ممنوعیت تجزیه‌طلبی و مهم‌تر از همه حفظ صلح و امنیت بین‌المللی مواجه است. از سوی دیگر، توجه روزافزون به حقوق بشر و جهان‌شمولی آن، تحولات عمده‌ای در قلمرو مفهوم و اجرای این حق به وجود آورده که در نتیجه، این امر موجب تقابل حقوق بشر و حاکمیت دولت‌ها گردیده است. با توجه به اینکه امروزه حاکمیت به‌عنوان قدرت عالیه در قلمرو یک سرزمین حیات دارد و دولت‌ها یا حکومت‌ها به‌عنوان مظهر حاکمیت و به لحاظ ساختار اقتدارگرایانه خویش و با تفسیری دلخواه از حق تعیین سرنوشت، اجرای آن را در قلمرو حکومتی خویش به راحتی نمی‌پذیرند، مقاله حاضر در صدد تشریح این امر است که تحولات به وجود آمده در عرصه بین‌المللی، موجب نوعی تحدید و تعدیل در نهاد حاکمیت و اصول مربوطه به آن گردیده است، بنابراین، مشارکت اعضای ملل متحد و ایجاد راهکارها و اتخاذ ضمانت‌اجرای مناسب از ناحیه دولت‌ها یا سازمان‌های بین‌المللی جهت اعطای این حق به ملت‌ها و برای رفع این تقابل راهگشاست. این نوشتار، کنکاشی در بیان شیوه‌های اجرای حق تعیین سرنوشت با بررسی علل و شیوه‌های تقابل این حق با حاکمیت دولت‌ها و در نتیجه بررسی راهکارهای رفع این تقابل است.}, keywords_fa = {حقوق بشر,حق تعیین سرنوشت,حاکمیت دولت‌ها,کشور مستقل}, url = {https://www.jlj.ir/article_24707.html}, eprint = {https://www.jlj.ir/article_24707_8ea7028c1559e585dca4f3e5be76f1de.pdf} }