محمد جلالی؛ حمیده سعیدی روشن
چکیده
قانون اساسی هنجار برتر نظام حقوقی است و انسجام این نظام، تبعیت قواعد فروتر از قواعد برتر را میطلبد. از این رو صیانت از قانون اساسی بهعنوان بنیادیترین قانون حاکم بر نظام حقوقی هر کشور، نیاز به ابزارهای کنترلکننده با شیوههایی قانونمند دارد. این فرآیند در مقررات دولتی، توسط دادگاههای اداری و از طریق سازوکار «دادرسی اداری»، ...
بیشتر
قانون اساسی هنجار برتر نظام حقوقی است و انسجام این نظام، تبعیت قواعد فروتر از قواعد برتر را میطلبد. از این رو صیانت از قانون اساسی بهعنوان بنیادیترین قانون حاکم بر نظام حقوقی هر کشور، نیاز به ابزارهای کنترلکننده با شیوههایی قانونمند دارد. این فرآیند در مقررات دولتی، توسط دادگاههای اداری و از طریق سازوکار «دادرسی اداری»، از دو مسیر متمایز و در عین حال مکمل اساسیسازی حقوق اداری و اداریسازی حقوق اساسی دنبال میشود. دیوان عدالت اداری، بهعنوان یک «دادگاه عالی و عام اداری» که به موجب اصل 173 قانون اساسی مرجع تظلمخواهی مردم از اقدامات و تصمیمات واحدها و مأموران دولتی، بهمنظور «احقاق حقوق آنها» است و امکان ابطال تصمیمات غیرقانونی و خارج از حدود صلاحیت اداره عمومی را داراست، در نبود دادگاه قانون اساسی در ایران که وظیفه دادرسی اساسی و صیانت قضایی از اصول قانون اساسی را برعهده داشته باشد، در عمل بخش قابلملاحظهای از وظیفه نظارت قضایی و صیانت از قانون اساسی را، بهویژه در قلمرو اداره عمومی که گستردهترین بخش حکومت است، بر عهده خواهد داشت. هدف این مقاله آن است که سازوکارهای مشارکت دیوان در فرآیند اساسیسازی حقوق اداری را بهعنوان ابزاری در راستای نظارت مبتنی بر قانون اساسی مقررات دولتی و اعتلای هرچه بیشتر فرآیند صیانت از قانون اساسی مورد واکاوی قرار دهیم. بر این اساس، سازوکارهایی چون ابطال مقررات خلاف قانون اساسی، استناد به اصول قانون اساسی، تفسیر آنها و رویهسازی قضایی موردنظر قرار میگیرند. همچنین ابزارها و پیامدهای اداریسازی حقوق اساسی در رویه دیوان عدالت اداری که بهتبع فرآیند اساسیسازی حقوق اداری محقق میگردد و زمینه اجرایی شدن اصول قانون اساسی را فراهم میآورد، مورد ارزیابی قرار میگیرند.